وای خدای من!اون مرغ کثیف روی پالتوی من خرابکاری کرده.سویشرت ام هم کثیفه.دیگه لباس ندارم روی مانتوم بپوشم.
حالا مجبورم توی این سرما برم مدرسه.اه
خدا چرا من اینقدر بدبختم.یه نگاه به ساعت میکنم 7:30وای خدا دیرم شد.کیفم رو برمیدارم و سریع پله های اتاقم رو پایین میرم.من اتاقم زیر شیروانیه برای همین با سرعت بیشتری پایین میروم.درو باز میکنم و سریع کفشم رو میپوشم و میزنم به چاک.
باد سردی می وزد و من یخ میزنم ولی مجبورم تند بدوم تا دیرآمد نخورم.به سرعت باد میدوم.پرچم ایران رو که میبینم یه نفس راحت میکشم.از در وارد میشوم و میرم داخل.
توی راه به این فکر میکردم که یه چیزی یادم رفته و الان هم به همین فکر میکنم.
ووااااااایییی خوووددددشششههه!.
رو ,میکنم ,یه ,مرغ ,توی ,خدا ,و سریع ,نخورم به ,به سرعت ,دیرآمد نخورم ,تا دیرآمد
درباره این سایت